پسرم هر روز شيرين تر از ديروز
٩٠/٥/٣٠ سپهرم،پسرم،تو هر روز شيرين تر ميشوي و من هر روز بيشتر با تو بازي ميكنم،تو خود را در بغله من تاب ميدهي. وقتي با دهانت بازي ميكنم،از خودت صدا در ميآوري،باهوشي و متوجه اطرافت هستي. هنوز فقط شير ميخوري،مامان راضي خيلي دلش ميخواد تو غذا بخوري،ولي دكتر گفته زوده،و تو فقط بايد شير بخوري. الان من و ددي جان در زير زمين خنك آهار مشغوله مطالعه هستيم،و تو خوابيدي،آرام و زيبا. اميدوارم،خوب و عاقل و توانا باشي
نویسنده :
مامان نرگس
10:00