سپهر پورشيرازيسپهر پورشيرازي، تا این لحظه: 13 سال و 21 روز سن داره

سپهره آسموني

پسرم هر روز شيرين تر از ديروز

٩٠/٥/٣٠ سپهرم،پسرم،تو هر روز شيرين تر ميشوي و من هر روز بيشتر با تو بازي ميكنم،تو خود را در بغله من تاب ميدهي. وقتي با دهانت بازي ميكنم،از خودت صدا در ميآوري،باهوشي و متوجه اطرافت هستي. هنوز فقط شير ميخوري،مامان راضي خيلي دلش ميخواد تو غذا بخوري،ولي دكتر گفته زوده،و تو فقط بايد شير بخوري. الان من و ددي جان در زير زمين خنك آهار مشغوله مطالعه هستيم،و تو خوابيدي،آرام و زيبا. اميدوارم،خوب و عاقل و توانا باشي
30 مرداد 1390

باورم نميشه،دندون ،به اين زودي

٩٠/٥/٢٥پ من ديروز متوجه شدم تو دو تا دندون درآوردي، نميدونم چرا ولي من خيلي خوشحال شدم،خيلي بيش از حد. الان تو توي گهواره ات آرومو خوشگل خوابيدي.   دندوووون!!!!!!! تو هنوز ٣ ماهته عزيزه دلممممم تو هنوز كوچيكي و من نيني بودنت را عاشقم خدا يا شكرت،پسرم سالمه خدايااااا من از جانبه پسرم تشكر ميكنم،ممنون كه بهش قدرته تكميل شدن دادي. پسرم فكر كن ماشاالله بس شيرخوري،اينقدر سريع دندون در آوردي  بابايي الان رفته پيش عموجعفر. من خيلي نگرانه دستت هستم،چركش هر روز بيشتر ميشه.
25 مرداد 1390

سپهر كوچولو ٤ماه شد

٩٠/٥/٢٢ سپهر كوچولو ٤ماه شد امروز منو بابا تو رو برديم واكسن زديم، تو همش ميخنديدي،به همه ميخنديدي، فقط وقتي واكسنو زدن،يه ثانيه گريه كردي، واكسنت رو توي يك پات زدن،واكسنه ٢ماهگيت توي هر دو پات بود.  اين چند روزه تو خيلي جيغ ميكشي،جيغ هاي ممتد. دستت چرك كرده،چرك زياد، دكتر برات آنتي بيوتيك سفالكسين داده كه هر ٦ساعت يه بار بايد بخوري،كه تو از مزش خوشت اومده.  دكتر ميگه وزنت خيلي بالاست و حالا حالا فقط بايد،شيره خودمو بخوري الان٧/٧٠٠،هستي. ...
23 مرداد 1390

واكسن ٤ ماهگي ات و ما جراي دستي كه مرتب چرك ميكنه

٩٠/٥/٢٢ امروز برديمت واكسنت رو زديم ،برعكسه واكسنه ٢ماهگيت كه فقط توي يك پات بود،اين واكسنت توي ٢تا پات بود،تو همش ميخنديدي،فقط لحظه واكسن زدن،يه ثانيه گريه كردي. توخيلي تو خونه جيغ ميزني،جيغ هاي ممتد. دستت هم چرك كرده ، سفالكسين ميخوري،كه خيلي دوستش داري فكر ميكني،غذاست اين دست تو نميخواد خوب بشه
22 مرداد 1390

روزهاي سرتاسر شير و شيرين

٩٠/٥/١٦ برات يه آويزه چوبي خريدم،كه تو خيلي دوسش داري، لب پائينت رو ميكني تو دهنت و به جاي پستونك ميخوري. زبونت رو در مياري. اينقدر شير ميخوري كه معمولا از دماغت هم شير بالا مياري
16 مرداد 1390

خيلي كپل شدي

٩٠/٥/١ ديروز بابات منو تورو برد كوچه عرب ها ،تو توي كالاسكه بودي،و خوابيده بودي. اينقدر كپليو ناز شدي كه يه آقاهه كه ٣تا دختر داشت،بهم گفت از بينه ٣ تا دختر من كدوم رو ميپسندي،و ما رو كلي خندوند. يه خانومه بهم گفت ،يه لحظه غفلت كني،نينيتو ميدزدن.
1 مرداد 1390
1